[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
دخترکشون
درباره

دخترکشون

وضعیت من در یاهـو
زنان مدرن
برای تان می سرایم از آن زمانی که مرا بدرقه نور چشمی های طائفه ام می کردند و اما امروز ...
آهنگ وبلاگ
 سیب از دست پدر افتاد
و آسیب شروع به باریدن گرفت
مردی خواهد آمد؛ یعنی نمی شود مردی از راه نیاید و زمین هماره رنج دوران ببیند
دخترکانی که پدرهای شان هرکدام «ابوجهل»ی هستند

دخترکانی که مادرانشان تا آن روز شانس زنده ماندن نصیبشان شده بود

آری! همین دخترکان! نفس های شان را در پای گور تا آخر به نظاره می نشینند

دیگر نمی شود؛ همه چیز باید خاتمه یابد

همه چیز باید با آمدن مردی از تبار ابراهیم پایان پذیرد

می دانم! مردی خواهد آمد و جهل را زنده به گور خواهد کرد

اما ای مرد! ای ستاره اقبال دخترکان موی و مژگان سیاه! دیگر زبانم لکنت گرفته است ... پس کی می خواهی بیایی و جهل را زن ده زنده بِ بِ  گُ گُو گُور  کُ کُ کُنی؟

 منتظر بابایم



نوشته شده توسط زنان مدرن 89/5/25:: 2:36 صبح     |     () نظر