ترس با نومیدى همراه است ، و آزرم با بى بهرگى همعنان ، و فرصت چون ابر گذران . پس فرصتهاى نیک را غنیمت بشمارید . [نهج البلاغه]
دخترکشون
درباره

دخترکشون

وضعیت من در یاهـو
زنان مدرن
برای تان می سرایم از آن زمانی که مرا بدرقه نور چشمی های طائفه ام می کردند و اما امروز ...
آهنگ وبلاگ
 سیب از دست پدر افتاد
و آسیب شروع به باریدن گرفت
مردی خواهد آمد؛ یعنی نمی شود مردی از راه نیاید و زمین هماره رنج دوران ببیند
دخترکانی که پدرهای شان هرکدام «ابوجهل»ی هستند

دخترکانی که مادرانشان تا آن روز شانس زنده ماندن نصیبشان شده بود

آری! همین دخترکان! نفس های شان را در پای گور تا آخر به نظاره می نشینند

دیگر نمی شود؛ همه چیز باید خاتمه یابد

همه چیز باید با آمدن مردی از تبار ابراهیم پایان پذیرد

می دانم! مردی خواهد آمد و جهل را زنده به گور خواهد کرد

اما ای مرد! ای ستاره اقبال دخترکان موی و مژگان سیاه! دیگر زبانم لکنت گرفته است ... پس کی می خواهی بیایی و جهل را زن ده زنده بِ بِ  گُ گُو گُور  کُ کُ کُنی؟

 منتظر بابایم



نوشته شده توسط زنان مدرن 89/5/25:: 2:36 صبح     |     () نظر
 
دخترکشون آغاز به کار می کند با یک دنیا سخن با یک دنیا تاریخ و خاطرات گفته و نگفته!

دخترکشون می خواهد بین هستی و نیستی راه برود

می خواهد سپیدی و سیاهی را از هم جدا ببیند

در جامدادی دخترکشون، رنگ خاکستری بی ماهیت است و اگر باشد باید آخرش تن به سیاه دهد و یا سپید.


کلمات کلیدی: دختر، زن، دنیا


نوشته شده توسط زنان مدرن 89/5/25:: 2:35 صبح     |     () نظر